قلعه خون اشام ها
قلعه خون اشام ها
چرت و پرت ( <-PostCategory-> )

با ترس به ساختمون خیره میشم اب دهنم به سختی قورت میدم چشمام تا حدودی ریز میکنمقدم به داخل راه رو دراز بی انتها میزارم صدای قدم هام توی سالن تنها صدایی و باعث ازار سوز عجیبی پشت گردنم میگیره بی توجه سعی میکنم ترسم فرو بدم کاش راه رو زودتر تموم میشد وهم اوره از پنجره نگاهی به بیرون میندازم هوا تاریک شده  اوه خدای من  اما غرورم نمیزاره که به من بگن ترسو پیش میرم دیوار های فرسوده شده منظره زشتی به قصر مجلل ترسناک داده ستونا با نقش های طلایی ازین شده به راهم ادامه دادم هیچ اتاقی نیست البته تا الا در قسمت جلوتر هاله ای میبینم اما اهمیت نمیدم یک لحظه خطوط عجیبی نظرم جلب میکنه حس میکنم نیروی عجیبی هلم به اون سمت میده نقاشی ها نشان دهنده انسانهای هستن  دارن به یه هاله  تعظیم میکنن  دقیق تر میشم چیزی توی مغزم داستانی رو بازگو‌ موجودات عجیب خونخار اوه سرم درد میگیره زانو میزنم انسان ها یه قصر میسازن هر که اون جا بره دیگه بر نمیگرده چشمام تا اخرین حد باز میشه من چی میگفتم اینارو از کجا ........ دهنم لحظه ای باز میمونه موجودات هاله ای که شفافن چیز زیادی معلوم نیست جز دندون های نقره ای درخشان که به سمت پایین هستند قلبم راهی برای ازادی به سینم مشت میکوبه نزدیک میان نجوا های اونا من ترسوند  با سرعت فرار کردم که فرو رفتن دندان نقره ای پشت گردنم حس کردم

..................................................................ٔ.......،،،،،،،،،،..،.،،،.،،،،،،،،............... . . . . . .  ..

با حسرت  از پشت پنجره به مردم نگاه میکنم دیگه یه ادم نیستم بلکه یه هاله توی یه اتاق اونا که اولین بار توی قصر دیدنم و تبدیلم کردن  شکار چیان تو این قصر از اونا زیادن مادرم با حسرت به خونه نگاه میکنه و صدای گریش میاد اگه میشد  بر میگشتم اما اونا بچشون میخان نه یه هاله مبهم!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






+ نوشته شده در سه شنبه 25 آذر 1393برچسب:,ساعت 21:19 توسط vampire |

مطالب پيشين
, ساعت 21:19" > چرت و پرت